نبی صوفی - بهشت کودکیم

روستایی از روستاهای شهر قره آغاج و شهرستان چاراویماق در آذربایجان شرقی می باشد.

نبی صوفی - بهشت کودکیم

روستایی از روستاهای شهر قره آغاج و شهرستان چاراویماق در آذربایجان شرقی می باشد.

مراسم عید و عیددیدنی در نبی صوفی 4


در هر خانه ای مقدار زیادی شیرینی خشک و مقداری نقل و آبنبات آماده شده بود و دوباره اولین تعارفات به ارباب و بزرگان می شد ولی نصیب ما بچه ها خیلی بیشتر از بزرگترها بود و معمولا یک نایلون به همراه داشتیم و در هر خانه مقداری از شیرینیجات را هم در نایلون خود ذخیره می کردیم برای روزهای بعد. دید و بازدیدها چند ساعت طول می کشید و همه اهالی به همه 32 خانه سر می زدند فارغ از اینکه اختلاف یا دعوایی با هم داشتند یا نه.

بعد از بازدید عمومی، بعضی از خانوادهای نزدیک به صورت خودمانی و خصوصی هم از هم دیدار می کردند و معمولا در خانه بزگ خانواده جمع می شدند تا پلوی شب عید را بخورند که معمولا همرا با خورشتی مانند قیمه بود.

در این روز اغلب تازه دامادها مهمان خانواده عروس بودند و با حجب و حیای روستایی خود، با طمانینه غذا می خورد و گاه گداری هم سعی می کرد زیرچشمی نگاهی به عروس بیاندازد که البته همیشه هم میسر نمی شد.

باید اضافه کنم که خوردن برنج در روستای ما به ندرت اتفاق می افتاد چرا که در منطقه ما هیچ برنجی به عمل نمی آمد و غذای اصلی ما را نان و انواع غذاهای نانی . مثل: آبگوشت که هم با گوشت قرمز و هم گوشت مرغ - خروس - بوقلمون - اردک- غاز - جوجه کبوتر و گاهی اوقات هم گنجشک و سایر پرندگان درست می شد، کله جوش، غذایی که( سوغانسو) نامیده می شد، سمنو، بورانی، کوفته، کباب، شیر برنج، خرمایی که در روغن تفت داده شده بود و (قیسبا) نامیده می شد، خورشت آلو و زردآلو البته بدون برنج، چیزی مثل حلیم که ما (حرا یا خشیل) می نامیدیم، انواع آش، انواع سوپ، غذاهایی که با تخم مرغ درست می شد ، انواع لبنیات از قبیل ماست، کره، پنیر، کشک خشک نشده که ( شور) نامیده می شد . شاید غذاهای دیگری هم بود که من فراموش کرده‌ام.

در روزها بعد هم اغلب مردم و بخصوص مردها برای دید و بازدید اقوام و فامیلها به روستاهای اطراف می رفتند و بخصوص از مادر یا خواهران یا عمه ها دیدار می کردند.

گفتنی است همه مردان به زنان نزدیک خانواده عیدانه می فرستادند که چون این کارقبل از عید انجام می گرفت در جای خود درباره آن توزیح خواهم داد.

ما در تمام روزهای بعد از عید مشغول بازیهای مختلف بودی از قبیل:گردوبازی، تخم مرغ‌ بازی، تیله بازی، کشتی گرفتن(گولشمک)، برف بازی و سرسره برفی در جاهایی که هنوز برف داشت و بازی های دیگری که اسمهای محلی داشتند، مانند (پول آلتی، آرادان خر، چلینگ آغاج، کوس آغاج، گوز باغلاما، عاشیق اویناما، جزدغا گیرمه، بیر قوشوم وار، آرادان قاشدی) و بازیهای دیگری که فراموششان کرده ام و امیدوارم دوستانی که بعدا این متن را می خوانند، کمکم کنند.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد