نبی صوفی - بهشت کودکیم

روستایی از روستاهای شهر قره آغاج و شهرستان چاراویماق در آذربایجان شرقی می باشد.

نبی صوفی - بهشت کودکیم

روستایی از روستاهای شهر قره آغاج و شهرستان چاراویماق در آذربایجان شرقی می باشد.

عناوین یادداشت‌ها

  • توضیحاتی در مورد :قالاخ" یا "قلاخ" دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1392 08:15
    در این چند وقتی که از وبلاگ غافل بودم و بروز رسانی نکردم، یاداشتی از یک بازدید کننده داشتم که درخواست اطلاعاتی از " کالاخ " یا به لهجه محلی ما " قالاخ " یا " قلاخ " کرده بود. از دیروز که در این زمینه فکر می کردم(می بینید فکر ما در گیر چه مسائلی می شود؟ ) و در اینترنت هم جستجو کردم مطلب...
  • افسوس از دست دادن بزرگان دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1392 07:10
    از دیروز که شروع به بروز رسانی مطالب وبلاگ کرده ام یکی از چیزایی که افسرده ام کرده است از دست دادن تعدای از بزرگان فامیل و روستای نبی صوفی بوده است. چند سال پیش اسامی ساکنین روستا را ذکر کرده بودم که الان باید از تعدادی از انها به عنوان مرحومین نام برد. از جمله عموی گرامیم آقای وهاب جعفرنژاد، آقای حاج بهمن عباسی و...
  • عذر خواهی از قصور و تاخیر در بروز رسانی و پاسخ دهی یکشنبه 8 دی‌ماه سال 1392 23:48
    فامیلهای محترم، همشهریان عزیز و دوستان نازنینم به همه شما خوبان درود می فرستم و از تاخیر چند ساله در پاسخ دادن به پیامها و بروز رسانی وبلاگ پوزش می طلبم. بعد از این سعی می کنم تا حد ممکن مطالبی را با فاصله های کوتاه تر در این صفحه قرار دهم. لطفا با ابراز نظر و ارائه اطلاعات و بخصوص عکس، بنده را یاری فرموده و قرین...
  • در بی وفایی دنیا خطاب به نبی صوفی یکشنبه 8 دی‌ماه سال 1392 20:51
    مدتی پیش خاله ام " گل جمال خانم " در روستای اوچدرق به رحمت خدا رفته بود. برای شرکت در مراسم ختم و سوگواری سفری به شهر قره آغاج و روستای اوچدرق داشتیم. در مراسم توفیقی حاصل شد تا با آقای حاج فرج اکبری که شاعری گرانمایه و از فامیل های مادری بنده و نیز از بزرگان فامیل هستند ، دیداری داشته باشم . ایشان اشعار...
  • لیست کاملی از اسامی مراتع و مزارع نبی صوفی پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1387 08:15
    تقریبان تمامی کوه و دشتهای روستاها اسم دارند نبی صوفی هم همینطور. مردم برای اینکه راحتتر بتوانند منظور خود را توصیف کرده و یا متوجه منظور هم بشوند این اسمها را گذ اشته اند. تمام عارضه های طبیعی از جمله: رودخانه ها ( چای ) – چشمه ها( بولاغ ) – دره ها( دره ) تخته سنگ ها( داش ) – صخره ها ( قجر ) - باغها( باغ ) تپه ها(...
  • لیست کامل اهالی نبی صوفی چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1387 22:33
    اهالی نبی صوفی درلیستی کاملتر امروز اطلاعات زیادی در باره نبی صوفی گردآوری کردم. خواهرم مرضیه به همراه همسرش فریدون برای انجام فریضه حج عمره عازم عربستان بودند و در مراسم بدرقه با تعدادی از دوستان و فامیلها صحبت وبلاگ و نبی صوفی را پیش کشیدم و مطالب زیادی دستگیرم شد. ذهنیتم در مورد تعداد خانواده ها اشتباه بود و تعداد...
  • دوران نامزدی در نبی صوفی دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1387 23:50
    در بخشهای قبلی در مورد فراری دادن دختران توسط پسرها نوشته ام. در اینجا لازم می دانم بگویم که در چنین مواقعی دوران نامزدی( آداخلی) به آن صورتی وجود نداشت. بعد از اینکه دختر در خانه یکی از فامیلها و یا آشنایان پسر مستقر می شد و خانواده ها در مورد کبین و باشلیق و سایر چیزها به توافق می رسیدند؛ بلافاصله تاریخ عروسی برای...
  • مراسم خواستگاری عروسی در نبی صوفی ۲ یکشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1387 11:40
    در مورد خواستگاری( ائلچیلیق ) که فکر می کنم؛ یادم می آید که خود خواستگاری شبیه خواستگاریهای فعلی بود ولی موارد دیگری هم بود که کلی با الان فرق داشت که تا حد ممکن می نویسم. بخاطر محیط کوچک روستای نبی صوفی؛ معمولا همه همدیگر را جد اندر جد بصورت کامل می شناختند و نیازی به بررسی درباره دختر یا پسر و یا خانواده هایشان...
  • مراسم خواستگاری و عروسی در نبی صوفی ۱ یکشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1387 09:45
    خواستگاری( ائلچیلیق ) ـ شیرینی خوران( شیرنی ایچماق ) ـ عروس( توی ) در نبی صوفی بیشتر یا در اول بهار که برف و سرما رفته بود و هنوز فصل کاشت و برداشت شروع نشده بود انجام می گرفت و یا در اواخر تابستان و اوایل پاییز که کار برداشت تمام شده بود و هنوز برف و سرمای پاییزی از راه نرسیده بود. ظاهرا در زمان های نه چندان دور در...
  • مراسم سیزده بدر شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1387 00:34
    سیزده بدر که ما فقط سیزده می گفتیم، یکی از روزهایی بود برای آن از روزها قبل برنامه ریزی میشد. گروههای سنی مختلف از افراد مسن و دارای خانواده گرفته تا جوانها و بچه ها اعم از دختر و پسر دور هم جمع می شدند و پول اندکی روی هم می گذاشتند و از تنها بقالی روستا که در حقیقت اطاقکی کوچک بود و مشهدی جبار آن را می چرخاند، مقداری...
  • اسامی اهالی نبی صوفی شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1387 00:33
    در اینجا سعی می کنم اسامی خانوارهای نبی صوفی را بیاد بیاورم و بنویسم. ولی مطمئنم که تعدادی از آنها را فراموش کرده ام و امید به کمک خوانندگان احتمالی و آشنا به نبی صوفی دارم. در مورد جهات جغرافیایی نبی صوفی مطمئن نیستم ولی فکر می کنم روستایی بود در جهت شمال به جنوب در دامن کوهی نه چندان بلند. در جهت شرقی غربی در اغلب...
  • مراسم عید و عیددیدنی در نبی صوفی 4 شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1387 00:32
    در هر خانه ای مقدار زیادی شیرینی خشک و مقداری نقل و آبنبات آماده شده بود و دوباره اولین تعارفات به ارباب و بزرگان می شد ولی نصیب ما بچه ها خیلی بیشتر از بزرگترها بود و معمولا یک نایلون به همراه داشتیم و در هر خانه مقداری از شیرینیجات را هم در نایلون خود ذخیره می کردیم برای روزهای بعد. دید و بازدیدها چند ساعت طول می...
  • مراسم عید وعید دیدنی 3 شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1387 00:31
    ساعتی بعد اهالی در وسط روستا جمع می شدند تا دیدوبازدیدها را شروع کنند.مردمی که آماده بودند اول از همه به خانه ارباب می رفتند تا اولین بازدید را از ایشان داشته باشند و عید را تبریک بگویند و سپس همراه با ارباب راه می افتادند و خانه به خانه از همه اهالی بازدید می کردند.صاحبخانه معمولا برای ارباب و نیز تعدادی از ریش...
  • مراسم عید و عید دیدنی 2 شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1387 00:29
    ذوق نوشتنم گل کرده ولی نمی دانم تا کی ادامه خواهد داشت.به هر حال ادامه مراسم عید در نبی صوفی را می نویسم. همه به خانه برمی گشتند.لباسها نو،چهره ها خندان،هوا نه چندان سرد، دودی که از سوراخ بالای تنور بعضی ار خانه ها به آسمان می رفت، پشت بامها در حال بخار کردن، دخترکان با لباسهای گل منگلی در حال لی لی بازی، پسرکان در...
  • مراسم و اعیاد در بهشت زندگی من - نبی صوفی جمعه 18 مرداد‌ماه سال 1387 00:01
    اول توضیحی در مورد موقعیت بهشت کودکیم می نویسم تا شما نیز تصویر ذهنی از آن داشته باشید و سپس تا جایی که ذهنم یاری می دهد در مورد مردم ، مراسم و. . . . . . .. . . می نویسم. نبی صوفی در حال یکی از روستاهای شهرستان چهار ایماق در استان آذربایجانشرقی می باشد که مرکز آن شهر کوچکی بنام قره آغاج است. ولی زمانی که من در روستا...
  • یادگاران کودکی پنج‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1387 23:59
    تاریخی برای خاطراتم ندارم چراکه در روستای ما تاریخ به معنای واقعی کلمه وجود نداشت. نه تاریخ تولدی ثبت می شد و نه تاریخ فوت. بعضی زمانها،اتفاقات و یا روزها و یا فصلهای خاصی از سال مبدا تاریخ بود. تعدادی از آنها که در ذهنم مانده می نویسم:عید نوروز،سیزده بدر،فصل شخم بهاره،نیمه بهار،شروع چرای دامها در مراتع،شروع آبیاری...